بر اساس تعریف پایه که در بالا گفته شد ، تصمیمهای افراد فکری ممکن است گاهی در تضاد با منافع دوستان و نزدیکانشان باشد اما این سبب نمیشود که در تصمیم خود تجدیدنظر کنند زیرا مبنای اصلی آنها برای تصمیمگیری، اصول منطقی، سود و زیان، مزایا و معایب، هزینهها و فرصتها میباشد نه تأثیر تصمیمشان در زندگی دیگران!
فکریها مثل حسابدارها در مواقع تصمیمگیری، جدول تراز سود و زیان در ذهنشان ترسیم میکنند و گفته میشود رفتار تا جرگونه دارند.
برعکس افراد احساسی بهای زیادی برای احساسات خود و دیگران قائل هستند، تصمیمهای افراد احساسی طبق معیارهای شخصی و دوست دارم دوست ندارم های خودشان است. اینکه دوست دارند چه کاری انجام دهند، دوست دارند چه فردی را استخدام کنند، صرفنظر از اینکه آیا این دوست داشتن به منفعت آنان است یا نه؟ همچنین گاهی به دلیل تأثیر تصمیمشان بر زندگی دیگران، تصمیماتی میگیرند که برای خودشان مفید نیست.
منطق عمومی و منطق شخصی
یکی دیگر از تفاوت های افراد منطقی و احساسی در منطق عمومی و منطق شخصی است .
منطق عمومی، مواردی است که عموم آدمها آن را میپذیرند و موضوع شخصی در آن دخیل نیست اما منطق شخصی، مواردی است که فقط برای خود شخص مهم است و عموم آدمها آن را متوجه نمیشوند.
شاید تصور کنید تصمیمگیری به روش احساسی، غیرمنطقی است؟
اما عموماً اینطور نیست و فکری و احساسی بودن، هر دو روشهای منطقی هستند اما در جریان تصمیمگیری از ملاکهای متفاوتی استفاده میکنند هرچند هر دو نوع این تصمیم در مواقعی میتوانند نامناسب و در مواقعی مناسب باشند.
شاید مانند شرکتکنندگان دورههای آموزشیام، بپرسید که گاهی از روش احساسی و گاهی از روش فکری تصمیمگیری میکنم حالا تکلیف من چیست؟
در پاسخ به این سؤال، تأکید میکنم که مانند سایر ترجیحات MBTI، اولاً همه افراد از هر دو روش میتوانند استفاده کنند اما ترجیحی که در اکثر اوقات از آن استفاده میکنیم بیشتر ملاک است، اینکه کدامیک از این دو ترجیح را به شکل طبیعی و ناخودآگاه انتخاب میکنیم و حال خودمان با آن تصمیم بهتر است، تیپ شخصیتی ما را تعیین میکند و همچنین توجه داشته باشید که هیچکدام از ما 100% فکری و یا 100% احساسی نیستیم !
دوماً فکریها هم دارای احساس و عواطف هستند، از سوی دیگر، احساسیها هم منطق دارند اما اینکه در لحظه تصمیمگیری احساس غالب شود یا منطق، ترجیح ما را تعیین میکند.
امیدوارم تا اینجا به پاسخ این سوال رسیده باشید که من منطقی هستم یا احساسی؟ اما جهت درک بیشتر موضوع ، به مثال زیر توجه کنید :
پدری را در نظر بگیرید که با اصرار شدید و گریههای فرزندش برای خرید گوشی موبایل مواجه است این پدر احساس دارد، فرزندش را دوست میدارد و گریههای فرزندش باعث ناراحتی او میشود و به لحاظ احساسی دوست دارد فرزندش را با خرید گوشی موبایل خوشحال کند، از طرفی این پدر منطق هم دارد و میداند که گوشی موبایل برای کودک در این سن مناسب نیست. در نهایت اگر احساس بر منطق غالب باشد و این پدر برای فرزندش گوشی موبایل بخرد، این پدر ترجیح احساسی دارد و اگر منطق غالب شود، این پدر ترجیح فکری دارد.
بهعنوان یک راهنمایی دیگر جهت تشخیص ترجیح فکری یا احساسی، فکر کنید اگر در مثالهای مذکور و یا موارد مدنظر خودتان، مخالف تصمیم فعلی را انجام بدهید حالتان با آن تصمیم چگونه است؟ و همچنین فکر کنید اگر تحمیلی روی شما نباشد ترجیح شما کدام مدل تصمیمگیری است؟
شما فکری هستید یا احساسی؟
در این مقاله تعریف و توضیحات مقدماتی تفاوت افراد منطقی و احساسی بیان شد. در مقالات دیگر درباره خصوصیات خلاقی این دو تیپ شخصیتی که جهت شناخت دقیقتر خودتان و دیگران است، صحبت خواهیم کرد.
لطفا در بخش دیدگاهها نظرات ارزشمند خود را بنویسید.
بهترین مقاله. خیلی عالی تونسته این دو تا رو از هم جدا کنه و توضیح بده.
خوش حالم که مفید واقع شد