شاید شما کلمه کوچینگ را زیاد شنیده باشید؛ اما فرض كنيم شما فردي هستيد كه با سرعت مورد انتظار خود به خواستهاش نميرسد يا اينكه تصور ميكند نميتواند به اين هدف و خواسته برسد، اين خواسته ميتواند از هر جنسي مثل: موفقيت شغلي، موفقيت تحصيلي، موفقيت مالي، موفقيت اجتماعي، موفقيت خانوادگي، موفقيت ورزشي و مانند اينها باشد.
خوب در اين شرايط شما براي بهبود عملكردتان به چه كساني ميتوانيد مراجعه كنيد؟
الف)يک مشاور consultor: مشاور فردي است كه با استفاده از دانش و تخصص خود تلاش ميكند بر اساس اصول مشاوره به شما راهكارهايي ارائه كند.
ب)يک پندآموز mentor: منتور كسي است كه در گذشته راه مورد نظر شما را رفته است از اينرو منتور تلاش ميكند تا تجربيات خود را در اختيار شما قرار دهد تا به موفقيت و هدف خودتان برسيد.
ج) يک درمانگر therapist: تراپيست فردي است كه تلاش ميكند تا علت مشكل فعلي را در گذشته شما جستجو كند و با مرتفع كردن نقايص قبلي ذهنيتان راه را براي بهبود كارايي فعليتان باز كند.
د) يک كوچ coach : اينكه كوچ چگونه فردي است و با كدام تخصص و مهارت و رويكرد به شما كمك ميكند تا به خواستهها و اهدافتان برسيد موضوع اين نوشتار است.
تعریف کوچینگ از ديدگاه فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF
“کوچینگ یک همکاری و مشارکت بین کوچ و مراجع (coachee) است؛ که در طی آن، مراجع با استفاده از تفکر عمیق و خلاقیت خود، تواناییهای شخصی و حرفهای خود را افزایش میدهد.”
با اين تعريف ميخواهيم قدري عميقتر به دنياي كوچينگ وارد شويم.
کوچ خواستار ایجاد یک ارتباط مؤثر با مراجعي است که میخواهد با او کار کند این فرايند شامل رازداری، امنیت، احساس اعتماد و اطمینان و از همه مهمتر عدم قضاوت مراجع و باور دروني مثبت كوچ نسبت به كوچي است كه او ميتواند موفق شود. در واقع نگرش كوچينگ بر اين باور استوار است كه هر انساني كه مسالهاي دارد حتما راه حل آن مساله را هم در درون خود دارد و تنها وظيفه كوچ اين است كه با فرايندي صحيح مراجع را براي كشف اين راه حل كمک كند .
عوامل بيان شده سبب میشوند تا كوچي بتواند بهراحتی با کوچ خود ارتباط برقرار کند و تمام مشکلات و دغدغهاش را بدون هیچ واهمهای بیان کند و به خودش اجازه دهد حرفهایی را بزند که در حالت عادي با بقیه مطرح نمیکند. ایجاد چنين فضايي بهطور يقين نيازمند مهارتهاي زيادي است تا كوچ قادر باشد این امنیت و اعتماد را به وجود آورد. اجازه بدهيد با چند تعبير ملموس نقش كوچ را بيشتر تشريح كنيم.
شباهت كوچ و آينه
کوچ مانند آینه شفاف و بدون نقص عمل میکند که اگر واقعیتی را در درونتان میبیند، آن را جلوی شما میگذارد تا خودتان آن را ببینید. شايد مهمترين ويژگي آینه اين باشد كه هیچگونه قضاوتی در مورد مراجع نمیکند زيرا اگر قضاوت کند، این آینه ديگر چندان آینه شفاف يا بدون اعوجاجي نیست و اين همان اشكال بارزي است كه بر ساير روشهاي منتورينگ، مشاوره و مانند آن وارد است زيرا در اين روشها، فرايند حل مساله و كمك به مراجع بهصورت اصولي بدون قضاوت يا دخيل كردن دانش و تجربه فرد مورد مراجعه به مراجع امكانپذير نيست.
شباهت كوچينگ با فرايند يكپارچهسازي (defragment) هارد درايو
زماني كه هارد درايو كامپيوتر شما در اثر بارها نوشتن و پاک كردن اطلاعات دچار حالتي شده باشد كه اطلاعات بهصورت نامنظم و تكه تكه در آدرسهاي متفاوت و تا حد زيادي تصادفي نوشته شده باشند و گسيختگي زيادي بين بلوكهاي اطلاعاتي باشد هارد براي خواندن يک اطلاعات خاص بايد به تعداد زيادي از آدرسها سركشي كند و در نتيجه عملكرد سيستم شما كند ميشود در اين حالت ديفرگ كردن هارد باعث ميشود اطلاعات با نظم بهتر و بهصورت بستههاي مربوط به هم در آدرسهاي مجاور هم چيده شوند و از اينرو سرعت سيستم بهبود مييابد.
فرايند كوچينگ نيز نظير همين عمل ميكند يعني كوچ بدون كم يا زياد كردن احساسهاي دروني و ذهني مراجع و فقط با مطرح كردن پرسشهاي هوشمندانه و دقيق به كوچي كمك ميكند تا از هم گسيختگي ذهنش را سر و سامان دهد و با كنار هم قرار دادن اطلاعات مربوط بههم در جايگاه درستش بتواند به حل مساله و موفقيت مدنظرش برسد.
شباهت كوچينگ و نورافكن
تعبير جالب ديگري كه ميشود درمورد فرايند كوچينگ به آن اشاره كرد تشبيه كوچ به يک نورافكن است، همه ما داستان فيل در اتاق تاريک حضرت مولانا را شنيدهايم و نيازي به تكرار آن نيست غرض از اشاره به آن يادآوري اين نقش كوچ است كه تنها كاري كه كوچ براي مراجعش انجام ميدهد روشن كردن تاريكي است كه مراجع در آن گرفتار شده است، بديهي است مراجع پس از روشن شدن پيرامونش ميتواند همه چيز را به خوبي و وضوح ببيند و لذا با اين شناخت جديد بهتر درك كند و بهتر تصميم بگيرد از سوي ديگر همواره تاريكي به علت ايجاد ابهام و پنهان كردن ديدنيها باعث جهل و ترس انسانها ميشود و با روشن شدن محيط در واقع ترس و جهل كوچي از بين خواهد رفت.
پس كوچ فقط مانند يک نورافكن روشنايي را به مراجعش ميتاباند، اما ديدن و ادراک و شناخت و در پايان تصميمگيري به عهده مراجع است بدون آنكه كوچ در فرايند ديدن و شناخت و تصميمگيري هيچگونه نقش يا تاثيري داشته باشد.
در خاتمه با اشاره به اين نكته كه دانش و مهارت کوچینگ با تمركز بر بالندگی و نقاط قوت افراد و براساس تئوریهای روانشناسی مثبتنگر (Positive Psychology) و فلسفهی جستجوی ارزشها (Appreciative Inquiry) طراحی شده است بنابراين محتوای آن کمک میکند تا مراجعان علاوه بر یادگیری مهارتهای پایهی کوچینگ بهسوي مهارتهای تغییر رفتار، انگیزش، نگرش و دستیابی به نتایج ملموس هدايت شوند بهعنوان مهندس برقي كه با استفاده از اين فرايند توانسته به موفقيتهاي نسبي برسد، خوانندگان محترم را به جستجوي بيشتر و استفاده از خدمات كوچينگ توصيه مينمايم.